خرد کردن - معنی در دیکشنری آبادیس. مترادف خرد کردن: ریزریز کردن، شکستن، له کردن، درهم شکستن، نابود کردن، تبدیل کردن. معنی انگلیسی: break, chip, chop, crush, devastate, grind, sliver, smash, pound, quell, to break
1 - از هم پاشیدن ، ریزریز کردن . 2 - کشتن ، نابود کردن . 1 ... در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
شمیرانات- عملیات خرد کردن و جمع آوری سنگ در محور «آهار» همچنان ادامه دارد.
خدمات Google واژهها، عبارتها، و صفحههای وب را بدون هزینه بین زبان فارسی و بیشاز ۱۰۰ زبان دیگر فوراً ترجمه میکند.
Contribute to sbmboy/fa development by creating an account on GitHub.
راه سازی عملیاتی برای ایجاد یک جاده بر روی زمین بین ۲ نقطه با عرض مشخص است که شامل کارهایی مانند زیرسازی، روسازی، قرار دادن جدول و علائم راهنمایی و...
معنی خرد شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه شدن . بپاره های کوچک شکستن . (یادداشت بخط مؤلف ). شکستن بقطعات خرد. صِغَر. (دهار). انفراک . (یادداشت بخط مؤلف ) : سؤال منکر را پاسخ آنچنان دادم
Contribute to sbmboy/fa development by creating an account on GitHub.
Contribute to sbmboy/fa development by creating an account on GitHub.
Contribute to sbmboy/fa development by creating an account on GitHub.
حقوق الطبع والنشر: شركة خنان ليمينغ لتكنولوجيا الصناعة الثقيلة المحدودة. رخصة أعمال