( مصدر ) ۱- پراکنده کردن پاشیدن متفرق کردن . یا پخش کردن روز بر کسی یا بر دل کسی . پریشان کردن روزگار یا خاطر او. ۲- یخت ریز ریز و خرد کردن. ۳- بخش کردن بخشیدن تقسیم کردن توزیع کردن .
پخش کردن از خرد کردن کارخانه 300 تن در ساعت کارخانه هزینه ماشین آلات زغال سنگ 100 تن در ساعت ...
- خرد کردن پول ؛ پولی با قیمتی بیشتر را بچند پول کم قیمت معادل آن بدل کردن و آنرا دادن و پولهای کوچک تر در عوض ستدن. - خرد کردن سبزی یا گوشت یا قند ؛ بقطعات ریز بریدن آن.
جستوجوی «خردکنپخشکن» در لغتنامههای دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.
پخش . [ پ َ ] (ص ) پهن . پخت . (فرهنگ فارسی معین ). پراکنده . پاشیده .- پخش شدن ؛ با زمین هموار شدن . خرد شدن : ز تیغش همی لعل شد باد و گردز گرزش همی پخش شد اسب و مرد. اسدی .و در فره
پخش. [ پ َ ] ( ص ) پهن. پخت. ( فرهنگ فارسی معین ). پراکنده. پاشیده. - پخش شدن ؛ با زمین هموار شدن. خرد شدن : ز تیغش همی لعل شد باد و گرد. ز گرزش همی پخش شد اسب و مرد. اسدی. و در فرهنگها به کلمه پخش مطلق ...
جستوجوی «پخش سازی» در لغتنامههای دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.
معنی پخش در لغت نامه دهخدا: پخش، رجوع به پخس شود، پخش، پهن، پخت، پراکنده، پاشیده،- پخش شدن، با زمین هموار شدن، خرد شدن: ز تیغش همی لعل شد باد و گردز گرزش همی ...
دستگاهی که کُلَش و بقایای گیاهی را خرد و پخش میکند دستگاهی که کُلَش و بقایای گیاهی را خرد و پخش میکند ... جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده ...
حقوق الطبع والنشر: شركة خنان ليمينغ لتكنولوجيا الصناعة الثقيلة المحدودة. رخصة أعمال